ثنا ساداتثنا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

ثنا سادات هندوانه آبدار و خوردنی

نخود مامان داره کم کم خودشو میشناسه:-×

امروز ٢١/٢/٩١ نخود مامان، خودشناسی و خداشناسی رو کم کم داری شروع میکنی، دستاتو میاری بالا و چند ثانیه بهشون نگاه میکنی، پاهاتو میاری بالا و با دستای کوچولوت لمسشون میکنی و باهاشون بازی میکنی. ...
29 تير 1391

باز هم خاطرات طلا خانم

20 /2 /91 بابا که از سر کار اومد دوباره راهی شدیم به سمت جشنواره لاله ها برای دومین بار اما این دفعه مامان کبرا و خاله الی هم همراهیمون کردن ناهار رو تو جاده خوردیم زحمت ناهار رو بابا کشید جوجه کباب درست کرد ادامه یادتون نره اینم یه خانواده ی جیگررررررررررررررررررر معرفی میکنم مامان کبرا ( مامان ،مامان عاطفه) اینم خاله الی (ثنا سادات عاشق خالشه) ...
26 تير 1391

خاطرات طلا خانم

17 /2 /91 برای اولین بار به همراه بابا جون و مامان شهین رفتم جشنواره لاله ها خیلی خوش گذشت بعد ناهار رفتیم رستوران پیتزا خوردیم تازه بابایی بهت دوغ داد توهم از خدا خواسته انقدر که عزیزی فروشنده های رستوران خیلی ازت خوششون اومده بود همونجا برات اسفند دود کردندویه بادکنک بهت هدیه دادند بفرما ................ ادامه معرفی میکنم مامان شهین ( مامان بابا جلال جونمه) اینجا میخواستی گلهارو بخوری،مامانی گل که خوردنی نیست واسه قشنگیه.   ...
26 تير 1391

خاطراتی از عمر مامان

٢٩/١١/٩٠ دقیقا شب عید نوروز اولین شبی بود بود که زبل مامان تو نست برگرده.عزیز دلم امیدوارم که زودتر بتونی چهاردستو پا راه بری.(عکس 3ماهگیت) 4/2/91جیگر مامان برای اولین بار رفتیم پارک.هممون مهمون خاله سودی بودیم .خاله زهراینا،مامان کبری،خاله الی همه بودن خیلی خوش گذشت،خیلی سرد بود نذاشتی بابایی یه شام راحت بخوره همش سرپا بود تو بغلش بودی،خوشگلم ازت تو بغل بابا عکس انداختم . ...
20 تير 1391